آماده و متوجه سفر شدن. (آنندراج). آغاز سفر و حرکت کردن، راست آمدن کار. (ناظم الاطباء). سر و سامان یافتن کار، بازگشتن از رفتار نادرست و خلاف. از کارهای ناصواب بازایستادن و در راه صلاح و رستگاری درآمدن
آماده و متوجه سفر شدن. (آنندراج). آغاز سفر و حرکت کردن، راست آمدن کار. (ناظم الاطباء). سر و سامان یافتن کار، بازگشتن از رفتار نادرست و خلاف. از کارهای ناصواب بازایستادن و در راه صلاح و رستگاری درآمدن
کنایه از ضعیف و ناتوان گشتن. قدرت و شجاعت را از دست دادن. خائف و مرعوب شدن: شیر در بادیۀ عشق تو روباه شود آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست. حافظ. ، انکسار و عجز نمودن
کنایه از ضعیف و ناتوان گشتن. قدرت و شجاعت را از دست دادن. خائف و مرعوب شدن: شیر در بادیۀ عشق تو روباه شود آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست. حافظ. ، انکسار و عجز نمودن
مقابله. مواجهه. برابر شدن. مقابل شدن. مواجه شدن: با کدامین رو نمیدانم سلیم ! میشود آیینه روباروی او. محمدقلی سلیم (از آنندراج). مقابله، روباروی شدن. (منتهی الارب). و رجوع به روبرو و روباروی و روباروی کردن شود
مقابله. مواجهه. برابر شدن. مقابل شدن. مواجه شدن: با کدامین رو نمیدانم سلیم ! میشود آیینه روباروی او. محمدقلی سلیم (از آنندراج). مقابله، روباروی شدن. (منتهی الارب). و رجوع به روبرو و روباروی و روباروی کردن شود